«دختر آبی» در بیمارستان درگذشت / گفتگو با پدر دختر آزادی + عکس
سارا خدایاری دختر آبی که هفته گذشته جلوی دادسرا خودسوزی کرده بود، صبح دیروز درگذشت. این دختر جوان هفته گذشته بعد از اینکه برای گرفتن تلفن همراهش به دادسرا مراجعه کرد، متوجه شد که باید برای تحمل ۶ ماه حبس به زندان برگردد.
آوای پارسیان :او بعد از شنیدن این خبر برآشفت و از دادسرا خارج شد و به گفته شاهدان درحالیکه فریاد میکشید و از موضوعی اعتراض داشت، اقدام به خودسوزی کرد و با ۹۰ درصد سوختگی از نوع درجه ۳ به بیمارستان منتقل شد.
ماجرای دختر فوتبالی از پنج روز پیش، جنجال زیادی به پا کرده است. دختر ۳۰ سالهای که خودش را در مقابل دادگاه انقلاب به آتش کشید و هنوز هم روی تخت بیمارستان خوابیده؛ سارا خودش را سوزاند و مشخص شد که به عشق فوتبال و تماشای آن از نزدیک به چنین سرنوشتی دچار شده است.
سارا به استادیوم رفت و میخواست بازی استقلال را تماشا کند که او را دستگیر کردند، ۶ ماه از دستگیری و آزادیاش گذشت تا اینکه درنهایت روز دادگاه، درحالیکه هیچ جلسهای برگزار نشده و قاضی پروندهاش به مرخصی رفته بود، خودش را سوزاند.
دختری که به گفته خانوادهاش از بیماری اعصاب و روان رنج میبرده و قبلا هم یک بار دست به خودکشی زده بود. بعد از مشخصشدن علت خودسوزی این دختر جوان، بعضی از بازیکنان تیم استقلال و کاپیتان تیمملی برای حمایت از سارا پیگیر پروندهاش شدند و تا الان چند بازیکن استقلال دست به کار شدهاند. آنها شماره خانواده این دختر را از رکنا گرفتند تا با این دختر همدردی کنند. این درحالی است که آنها در صفحات مجازی هم با نوشتن جملاتی حمایت خود را از این دختر اعلام کردند. حالا پدر سارا روایت تازهای از ماجرای خودسوزی دخترش را توضیح میدهد و از عشق زیاد دخترش به فوتبال و پلیسشدن میگوید:
روز حادثه چطور در جریان خودسوزی دخترتان قرار گرفتید؟
ظهر بود که از بیمارستان به دخترم زنگ زده بودند. دخترم هم موضوع را به من اطلاع داد و با هم به تهران رفتیم.
شما میدانستید که سارا قصد رفتن به استادیوم را دارد؟
نه، به هیچ عنوان خبر نداشتم. من اگر میدانستم جلوی او را میگرفتم و هیچ وقت اجازه نمیدادم به استادیوم برود.
آن روز به چه بهانهای از خانه رفت؟
هیچ بهانهای نیاورد. اصلا حرفی نزد و بدون اطلاع از خانه خارج شد.
شما با علاقه سارا به فوتبال مشکلی داشتید؟
نه. رفته بودم سوال کرده بودم، تماشای فوتبال در خانه و از پشت تلویزیون هیچ اشکال و ایرادی نداشت، برای همین جلوی او را نمیگرفتم. سارا همیشه در خانه فوتبال میدید و پیگیر تمام بازیها بود، مخصوصا تیم مورد علاقهاش؛ من هم مخالفتی نداشتم، اما نمیدانستم میخواهد به استادیوم برود.
قبلا هم به استادیوم رفته بود؟
نه، این اولین بار بود که رفته و دستگیر هم شده بود. ما هم نمیدانستیم. هم من و هم همسرم حتما اجازه رفتن به او نمیدادیم.
چه مدرکی دارد؟
دو لیسانس زبان و کامپیوتر دارد. من هم مخالف درس خواندنش نبودم، همیشه میگفتم درس بخوان تا به جامعه کمکی بکنی.
بیماری سارا چه بود؟
او بیماری اعصاب و روان داشت، حالش اصلا خوب نبود، چند سالی قرص و دارو میخورد، البته مادرش یواشکی به او دارو میداد، چون خودش معتقد بود که بیماری ندارد. مرتب دارو را در چایی و نوشیدنی به دخترم میداد، ولی از یکسال پیش دارو را قطع کرد. دکتر گفته بود وقتی دارو را قطع میکنید، باید مواظبش باشید، چون ممکن است کارهای خطرناک کند.
سارا قبلا هم خودکشی کرده بود؟
بله، یک بار در دانشگاه خودکشی کرده بود.
شما خودتان جانباز هستید؟
بله. جانباز ۱۵درصد هستم. سال ۶۱ در کردستان.
آنها هم عاشق فوتبال هستند؟
در خانواده ما فقط سارا بود که به فوتبال علاقه داشت، حتی پسرهایم هم سرشان به کار و درس گرم بود و زیاد به فوتبال توجه نمیکردند، ولی سارا عاشق فوتبال بود. او هم خیلی دختر سادهای بود، اما از پنج سال پیش بود که ناگهان عاشق فوتبال شد، آن هم تیم استقلال. اوایل جلوی تلویزیون مینشست و برای پیروزی تیم محبوبش با تسبیح صلوات میفرستاد، آخر هم سر همین ماجرا هم خودش را سوزاند و هم ما را؛ الان چند روز است که زندگی نداریم. یک پای من تهران است و یک پایم قم. دخترم هم خودش را نابود کرد و هم ما را
رکنا


